زندگی برای من همانند یک خواب عمیق می ماند. از آن خواب هایی که از شدت تن فرسودگی و خستگی ، نمیفهمی چطور بیهوش و خواب آلود شدی! در این خواب عمیق ، خودت را و دیگران را و سرنوشتت را مسیر و اهدافت را در چندین ساعت یا حتی چندین دقیقه ، می بینی.
من به خواب هایی که می بینم و به نشانه هایی که خداوند بزرگ برای راهنمایی من در مسیر زندگانی میفرستد، باور دارم. برای مثال ، گاهی خواب درخت کاج یا ادمهایی که با سردی و تکبر با من رفتار میکنند،می بینم و روز بعد که بیدار میشوم متوجه میشوم مشکلاتی سد راهم قرار دارند و مسیر برایم ناهموار میگردد. خواب درختان بی بار و بی برگ که می بینم ، قطعا نشانی از یک دوره افسردگی و خمودگی برایم مهیا ! میشود!
گاهی خواب می بینم به یک کنسرت با شکوه رفته ام و برای خودم با شادی و رقص ترانه میخوانم و خوش می گذرانم انگار که واقعیست...بیدار که میشوم احساس میکنم در دنیایی دیگر بوده ام و با دنیای اکنونم کمی بیگانه ام!
چشم بر هم گذاشتم و حالا بهمن ماه سال ۱۴۰۰ را نظاره گر هستم... باید این روزها را زیست و نفس کشید! باید امیدوار بود همانند زمانی که یک گیاه کوچک از دل سنگ سخت ، سر بر می آورد و به خورشید تابان درود میفرستد! زندگانی هم همانند این گیاه که از دل صخره روییده است، شباهت دارد. از دل سختی ها و نگرانی ها و تردیدهای زندگی باید صبورانه و با شجاعت عبور کرد و به سوی نور رهسپار شد.... سخت است ! اما میشود....
دلم خیلی گرفته...برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 92