تابستانی دیگر

ساخت وبلاگ
سلام

هر سال وقتی به تابستون نزدیک میشیم از گرما و کمبود آب و خشک شدن زاینده رود نگران میشم. اما چشم به هم میگذارم و میبینم که تابستون تموم شده و رسیدیم به پاییز و زمستان و دوباره سالی نو. امسال خدا رو شکر زیاد گرما نداشتیم و آب هم به اندازه کافی بود و من هر روز که از خواب بیدار میشدم خدای بزرگ رو سپاس میکردم که آب سالم هست . تو خونمون کسی جرات نداره آب هدر بده. مامانم همیشه میگه بیا خودت ظرف ها رو بشور من حوصله ندارم هی بگی آبو ببند یا کمتر باز کن!!!

قبل از شروع امسال، خیال میکردم از این خونه و محل میریم و کارای ساخت شروع میشه اما متاسفانه کارها افتاده تو رکود و هنوز خبری از خریدار نیست.البته همیشه میگم خدایا خودت هر موقع صلاح میدونی کارها رو، رو به راه کن.میخوام به امام حسین رو بیارم.میگن خیلی ها از امام حسین حاجت گرفتن.حتما جواب میده. 

خلاصه که روزها و شب ها در پی هم میان و میرن و من در گذر همه این ثانیه ها، با تجربه تر و پخته تر میشم و مدت هاست دیگه از سر به هوایی ها و بی فکری های سالهای گذشتم خبری نیست و با تفکر دست به کار میشم. درسته که هنوز زندگیمون به روالی که میخواستیم نرسیده اما همیشه خدا رو شکر میکنم که حواسش بهمون هست و در یک زمان مناسب همه کارها رو ردیف میکنه و تنها خاطره ای مبهم از همه این روزها باقی خواهند ماند.

دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : تابستانی,دیگر, نویسنده : sabz144 بازدید : 89 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:45