نشستم رو صندلی. خواهرم داره دستاشو وکس میکنه.تلوزیون روشنه و منم سرم تو گوشیه.دلم گرفته.یه حالیم.از اون حس و حالا که دلت میخواد یکهویی یه خبر شاد بشنوی یا یه گره هر چند کوچیک از کارت باز بشه یا یه اتفاق هیجان انگیزی رخ بده و حست به کل عوض و بهتر بشه.
همیشه تو زندگیم از بچگی دنبال معجزه بودم.دلم میخواست معجزه بشه ....معجزه ی قشنگ.دلم میخواست یه شب یه حس خوب یه حس جدید و تازه بیاد رو شونم بشینه بگه سلاااام من بالاخره اومدممم بالاخره رسیدم. حالا وقتشه که به ارزوهات یه نگاهی بندازی و بگی دلت میخواد کدومش اول از همه براورده بشه؟!
خنده داره میدونم!
ولی...
کاش خدا یه بار فقط یک بار برخلاف قانون و اصلو اصول عمل میکرد.حداقل در رابطه با زندگی من.اینقدر که دلم هیجان و حس تازه میخواد هیچ چیز دیگه نمیخواد.تابستون گرممم از راه خیلی وقته که رسیده و من هنوز ....
خدایا بازم شکرت!
دلم خیلی گرفته...برچسب : اپیلاسیون, نویسنده : sabz144 بازدید : 85