رویا

ساخت وبلاگ
چشمانم را ملایم می بندم!

تصور میکنم...خیلی از چیزهایی که آرزویشان را دارم تصور میکنم! روابطی که میخواهم ، وسایلی که دوست دارم داشته باشم ، حس های رنگارنگ و زیبایی که مایلم تجربه کنم ...همه و همه را در ذهن خود، تصور میکنم!

الان سال ۱۳۸۹ است...با خود میگویم چرا فقط تصور کنم؟! بگذار بنویسمشان! دست به نوشتنم که خوب است پس می نویسمشان! با خط درشت می نویسم...

حالا سال ۱۳۹۷ است! هشت سال سپری شده است، چه روزها و شب هایی که در این مدت طی نشدند چه اشک ها و لبخندها چه رفت و امدها چه شد و نشد ها... گذشت! مثل برق و باد گذشت...هشت سال رفت که رفت. دیگر هم باز نمی گردد!

نوشتن معجزه میکند...

به همه آن چیزهایی که میخواستم رسیدم و دارمشان و شاید‌اگر نمی نوشتمشان ، حالا اصلا به یاد نداشتم که زمانی برایم آرزو بودند!  تنها چیزی که هنوز به آن نرسیده ام ، مدرک فوق لیسانس است ! هنوز همت و اراده درس خواندن در من زنده نشده است که ادامه تحصیل بدهم هر چند که در این کشور و اوضاع ، دکترایش هم فایده ای ندارد و هزینه کردن اضافی است!!! اما در پس ذهنم هست که فوق لیسانس بخوانم و میدانم به زمان مناسبش هم به ارزویم میرسم! نوشتن ، معجزه می کند...

 

دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 19:06