از همان خواب هایی که یکرااااست می روی در خواب عمیییق بدون فکر کردن های بی شمار و غلت زدن ...
چه کیفی دارد ....
خواب می بینم که به کوچه ای می روم که در آن کوچه کنار دیواری ، گلهای آفتابگردان روییده اند! با خودم میگویم آخ جان آفتابگردان! باید آنها را بچینم و تخمه های تازه درونش را بخورم و گلش را بو بکشم !
من عااااشق گل آفتابگردان هستم و از عطر و بوی گرممم و ملایمش لذت می برم.
در خوابم بوی گل آفتابگردان را حس میکنم و غرق در شادی میشوم و صبح که بیدار میشوم هنوز بوی گرم گل افتابگردان در مشامم می پیچد....
دلم میخواهد الان که زمستان است دانه های انار و بابونه بکارم که هنگامی که بهار از راه رسید ، گلدان هایی پر از گلهای زیبای بابونه و برگهای انار داشته باشم ، دلم میخواهد خودم را به دست سختی ها و گرفتاری های زندگی روزمره ندهم و با انجام کارهای مورد علاقه ام به روح و روانم تازگی و جلا دهم !
دلم خیلی گرفته...
برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 76