امید تازه

ساخت وبلاگ
از فرط خستگی ناشی از کار ، یک دفعه بی مهابا خوابم می برد!

از همان خواب هایی که یکرااااست می روی در خواب عمیییق بدون فکر کردن های بی شمار و غلت زدن ...

چه کیفی دارد ....

خواب می بینم که به کوچه ای می روم که در آن کوچه کنار دیواری ، گلهای آفتابگردان روییده اند! با خودم میگویم آخ جان آفتابگردان! باید آنها را بچینم و تخمه های تازه درونش را بخورم و گلش را بو بکشم !

من عااااشق گل آفتابگردان هستم و از عطر و بوی گرممم و ملایمش لذت می برم.

در خوابم بوی گل آفتابگردان را حس میکنم و غرق در شادی میشوم و صبح که بیدار میشوم هنوز بوی گرم گل افتابگردان در مشامم می پیچد....

دلم میخواهد الان که زمستان است دانه های انار و بابونه بکارم که هنگامی که بهار از راه رسید ، گلدان هایی پر از گلهای زیبای بابونه و برگهای انار داشته باشم ، دلم میخواهد خودم را به دست سختی ها و گرفتاری های زندگی روزمره ندهم و با انجام کارهای مورد علاقه ام  به روح و روانم تازگی و جلا دهم ! 

 

دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 76 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 19:06